نازگلک

خاطرات روزمره

نازگلک

خاطرات روزمره

دلتنگیهام

من میدونم این قصه هم یه روز تمام میشه،
تو هم یه روز میری،
من هم رفتنی هستم،
من میدونم که همه این دوست داشتنهات هم یه روز عادی میشه،
ولی من همیشه دوست دارم،
تو هم یه روز فراموش می کنی همه چیز، همه اون روزهای خوب رو،
بعدش تو یه روز سرد پاییز
برای همیشه از من دور می شی.............

ولی من همیشه دوست دارم .

رمز دوستی

دو دوست در بیابان همسفر بودند. در طول راه با هم دعوا کردند.
یکی به دیگر سیلی زد، دوستی که صورتش به شدت درد گرفته بود بدون هیچ حرفی بر روی شن نوشت : ”امروز بهترین دوستم مرا سیلی زد”. آنان به راهشان ادامه دادند تا به چشمه ای رسیدند و تصمیم گرفتند حمام بگیرند.
ناگهان دوست سیلی خورده، به حال غرق شدن افتاد.
اما دوستش او را نجات داد. او بر روی سنگ نوشت، ”امروز بهترین دوستم زندگیم را نجات داد”.
دوستی که او را سیلی زده و نجات داده بود، پرسید، ” چرا موقعی که سیلی ات زدم، بر روی شن و حالا بر روی سنگ نوشتی؟
دوستش پاسخ داد: ”وقتی دوستی تو را ناراحت میکند باید آن را بر روی شن بنویسی تا بادهای بخشش آن را پاک کند. ولی وقتی به تو خوبی می کند، باید آن را روی سنگ حک کنی تا هیچ بادی آن را پاک نکند.


نویسنده: سیمون فردریک
مترجم:الهام مودب

تنهایی هام

اشک می ریزم، گریه سر میدهم!
صدای هق هق گریه ام تمام بستر تنهایی ام را پر میکند!
میدانم، خوب میدانم!
گریه هیچ وقت دردی را درمان نبوده!
ولی باز هم گریه میکنم!
این روزها تنها پناهگاه دل گرفته ام، همین اشکهایست که از چشمانم جاری میشود بی‌ آنکه بتوانم کنترلش کنم!
عزیز دل هیچ میدانستی!
این روزها در بستر تنهایی خویش، یاد و خاطره ای تو را در آغوش می کشم و به خواب می روم!
آری! آری!
این روزها تنها تسکین دهنده ای دل گرفته و غمگینم، یاد و خاطره ای توست!
تویی که بهترینی!