نازگلک

خاطرات روزمره

نازگلک

خاطرات روزمره

" عقوبت "

ملامتت نمی کنم

که مرا باور نکردی

هر چند به ناگاه امروز شد .

رد تنهائیم بر دیوار

نقش ترا جاودان کرده

و عجیب نیست که من دردم را

تنها به درختان می گویم.

لاک تنهائیم را

گذر آدمها سخت کرده

و من بناچار

بغضهایم را در لابلای ترکهای دیوار

- با وسواسی کودکانه -

می نهانم.

همبستری با خیالت

هر شب خطی نو می زاید

و من این نوزادان غم زاده را

با دردی جانکاه بر دفتری کهنه می خوابانم .

آه ! که شیون های گاه و بی گاهشان

در پس خط چین تحمل من

قیامتی به پا کرده ابدی .

کاش کسی به من می گفت

این عقوبت کدامین نکرده گناه است ؟!؟

کاش ...

کسی ...

به من ...

می گفت ...

کاش .

خاطرات را ورق زدن !

گاهی وقتا به یه چیز هی فکر میکنی همش جلو چشته اون وقته که اون میشه یه خاطره گاهی دوست نداری این خاطره رو ولی چاره ای نیست .

خاطره میتونه یه تصویر سیاه باشه......میتونه تصور رفتن دو نفری به موزه دارابادیا پارک ارم باشه...... میتونه دیدن یه رنگ باشه که کلی چیزای رنگارنگو یادت میاره ......میتونه آرزوی داشتن یه ارگ باشه ....... میتونه دو تا دست باشه.......میتونه یه درد باشه.....میتونه یه حسرت باشه.....میتونه یه قلب باشه.....میتونه خیانت یه دوست باشه.....خاطره میتونه دم دمای صبح منتظر زنگ کسی بودن باشه ...... میتونه دیدن زار زدن یه دشمن باشه......میتونه آرزوی خریدن یه خونه پنت هاوس نه یه خونه ۴۰ متری یا ماشین  باشه ...... میتونه تکراری بودن روزات باشه.....میتونه دیدن یه دختر فراری باشه......میتونه امید یه آدم به زنده موندن باشه......میتونه حسرت نفس کشیدن باشه.....خاطره میتونه خودکشی کردن یه آدم باشه.....میتونه یه صندلی خالی از نفر باشه.....میتونه فروختن پاترول یا رنو با هزار کلک باشه..... میتون دیدن یه گناه فاحش باشه......میتونه صدای تیک تاک ساعت باشه......میتونه آشتی با خدا باشه.......میتونه گرسنه نخوابیدن باشه.....میتونه انتظار برای اومدن یه آدم باشه......میتونه اتفاقی به دنیا اومدن ما آدما باشه.....میتونه دیوار اتاقت باشه........

و خاطره من تنهاییم بود که هیچ فاصله ای اونو از من جدا نکرد .

 

 --------------------------------------

 

راستی من دارم تو ذهنم برای خودم یاداشت می ذارم یه وقت فکر نکنین برگشتم تا برای شما بنویسم ...

این توضیح را  خیلی وقت‌ پیش‌ها ‌دادم درپست قبلیم اما مدام فراموش می‌کردین ! کامنت‌های این وبلاگ مدت‌ها است که توسط من نه تایید می‌شوند و نه بازبینی! من نه کامنتی را پاک می‌کنم و نه دست می‌زنم!

توضیح دیگر اینکه من واقعا شرمنده هستم از اینکه هنوز جواب ایمیل‌ها و پی‌ام ها و کامنت ها را نمی‌دهم. ببخشید.