اشک می ریزم، گریه سر میدهم!
صدای هق هق گریه ام تمام بستر تنهایی ام را پر میکند!
میدانم، خوب میدانم!
گریه هیچ وقت دردی را درمان نبوده!
ولی باز هم گریه میکنم!
این روزها تنها پناهگاه دل گرفته ام، همین اشکهایست که از چشمانم جاری میشود بی آنکه بتوانم کنترلش کنم!
عزیز دل هیچ میدانستی!
این روزها در بستر تنهایی خویش، یاد و خاطره ای تو را در آغوش می کشم و به خواب می روم!
آری! آری!
این روزها تنها تسکین دهنده ای دل گرفته و غمگینم، یاد و خاطره ای توست!
تویی که بهترینی!
وقتی آنقدر دلت تنگ میشه که نمیدونی تو تنهایت چیکارکنی. وقتی دیگه گریه هم مرحم دردت نیست .وقتی حتی گوشی برای شنیدن حرفهات نیست. وقتی آنقدر تنهایی که نمیدونی حتی با این تنهاییت چیکار کنی.. وقتی که غصه روی دلت آنقدر سنگینی کرده که حتی با ترکیدن بغضتم سبک نمیشه وقتی که موندی که با این دل دیونه چیکار کنی وقتی که نمیتونی آراموش کنی... وقتی کسی نیست که حتی بتونی بهاش یه درد دل ساده بکنی..دیگه چه توقعی داری.. چه توقعی میتونی داشته باشی.. از همه این آدمهای که اطرافت هستن.. از هم این آدمهای که به ظاهر خیلی هوات دارن. از همه این آدمهای که فقط فقط بفکر خودشون هستن.. همه این آدمهای که هر روز از کنارت رد میشن . و می بیند که تو چهره تو چقدر غم و فقط از همه اونها یه نگاه میخوای .. فقط یه نگاه ... ولی همه اونها .. اون نگاهم ازت دریغ میکنن......همون یه نگاه که خیلی بنظر بی ارزش میاد .. همون یه نگاهم ازت دریغ می کنن ....